سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حقایق تاریخ باستان
حقایقی کمتر شنیده شده درباره تاریخ ایران باستان
قالب وبلاگ
گاو طلایی 
خلاصه ای از مقاله :
 متون تاریخی و سنتی زرتشتی بیان می دارند که زرتشت 2600 سال پیش می زیست. و بسیاری از تاریخنگاران معتقدند که زرتشت اصالتاً از بنی اسرائیل بوده و به دلایلی مبهم و اسرار آمیز با شاگردان خاص و نزدیکان ارمیای نبی درگیر شده ، مجبور می گردد که به سمت بلخ فرار کند. این مقاله بر اساس متن اوستا ، به علل این درگیری ها پرداخته شده است. عجیب است که در متن اوستا دلایلی روشن و قابل توجه وجود دارد که نشان میدهد زرتشت بنا بر متن اوستا بسیار نسبت به گوساله ای طلایی و تراشنده ی آن علاقه مند بود. و هم گوساله و هم روح حلول کرده در آن و هم تراشنده ی آن را بارها و بارها ستوده است. این امر همگان را به یاد شمرون بن یساکار ( سامری ) تراشنده ی گوساله طلایی می اندازد که مدعی شد روح خدا در آن حلول کرده است ! و مدتها بنی اسرائیل را در آیین گوساله پرستی نگاه داشت ...

گرچه این باورهای اوستا و حتی گاتها ( که این مسئله را تأیید کرده است ) همچون بیشتر باورهای دین زرتشتی تحریف و دروغ است . اما برای روشن شدن حقیقت توضیحاتی صرفاً علمی و مفصل ارائه خواهیم کرد. و یشاپیش از محضر انبیاء الهی عذرخواهی می کنیم چه اینکه مجبوریم برای افشای حقایق و روشن شدن چهره ی واقعی دین زرتشتی ( که هیچ ربطی به زرتشت ندارد ) حقایقی تلخ را بیان داریم .

درباره ی خاستگاه زرتشت دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. در واقع مکان ولادت و رشد زرتشت همانند زمان زندگی او به درستی روشن نیست. پژوهشگران هر یک، دیدگاهی دارند و البته همه ی این دیدگاه ها از حدّ گمان فراتر نرفته اند. در میان نظرات گوناگون امّا باور برخی جالب توجه است، بسیاری از تاریخ نگاران قدیم بر این اعتقادند که زرتشت اصالتاً مردی از مردم بنی اسرائیل و شاگردی از شاگردان ارمیای نبی بود که در اثر اتفاقاتی مبهم، مورد خشم ارمیای نبی قرار گرفت و پس از این رخدادها به سمت آتورپاتگان و سپس به سوی بلخ ، در شمال افغانستان امروزی مهاجرت کرد. برای مثال محمد بن جریر طبری متوفای 310 هجری، بزرگترین تاریخ نگار ایرانی این دیدگاه را در تاریخ خود چنین بیان نموده است : « ظهور زرادشت‏ که مجوسیان وى را پیمبر خویش پندارند، به روزگار بشتاسب بود و به پندار جمعى از علماى اهل کتاب زرادشت‏ از مردم فلسطین بود و خادم یکى از شاگردان ارمیا بود و مقرب او بود و با وى خیانت کرد و دروغ گفت که نفرینش کرد و لک و پیس گرفت و به دیار آذربایجان رفت و دین مجوس را بنیاد کرد و از آنجا پیش بشتاسب رفت که به بلخ مقر داشت و چون پیش وى شد و دین خویش را وانمود، بشتاسب دل در آن بست و مردم را به قبول آن وادار کرد و بر سر این کار از رعیت خود بسیار کس بکشت، تا دین زرادشت‏ را پذیرفتند. » [1] ابو سلیمان بناکتى‏، تاریخ نگار ایرانی قرن هفتم هجری نیز بر این باور بوده که زرتشت از بنی اسرائیل و شاگردی از شاگردان ارمیای نبی بوده است. [2] همین سخن را ابن اثیر جزری از تاریخ نگاران قرن هفتم هجری ، مؤلف الکامل فی التاریخ نیز بیان کرده است [3] که ترجمه ی فارسی این کتاب به اسم « تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران » یکی از معتبرترین منابع برای شناخت تاریخ ایران قبل از اسلام و پس از اسلام است. گذشته از تاریخنگاران فوق، شرف الدین فضل الله حسینى قزوینى‏، تاریخ نگار ایرانی، متوفای 740 هجری قمری، نیز در کتاب « المعجم فی آثار ملوک العجم‏ » معتقد است که زرتشت، شاگردی از شاگردان ارمیای نبی بوده است که مورد خشم قرار گرفت و مجبور به گریختن به سمت بلخ گردید. [4] جالب اینجاست که شاهنامه و حتی متون تاریخی و عقیدتی رتشتی همچون بندهشن ، ارداویرافنامه نیز موافق با این نظریه هستند و زمان زندگی زرتشت را حدود سه قرن پیش از حمله اسکندر مقدونی به ایران ، و همزمان با عصر شاگردان ارمیای نبی می دانند .  

ارمیای نبی به عنوان یکی از پیامبران بنی اسرائیل در عصر خود با جریانی منحرف مواجه بود که در پی آسیب رساندن به ادیان الهی بودند. ایشان در راه مبارزه با این جریان هرآنچه در توان داشت به کار بست تا جایی که بارها مورد اذیت و آزار مخالفین قرار گرفتند. شاگردان وی نیز در راه مبارزه با انحرافات اخلاقی و عقیدتی هرآنچه توانستند به جای آوردند. شاگردان انبیاء بعضاً دچار اشتباهات و بلکه خیانت هایی می شدند اما در میان انبیاء می توان شاگردان ارمیای نبی را از پاکترین و متعهدترین افراد دانست چه اینکه با وجود شکنجه ها و آزار دیدن ها همچنان در محضر پیامبر خداوند زانوی ادب می زدند. اما اینکه طبری و دیگر مورّخین نامبرده گفتند که زرتشت به دلیل خیانت به ارمیای نبی و شاگردان خاصش مورد خشم قرار گرفت، نکته ای از تاریخ است که رهبران جامعه زرتشتی علاقه ای به واکاوی آن ندارند و بیش از هر چیز سعی در پاک کردن صورت مسئله دارند. ما در این نوشتار بر اساس تحلیلی از گاتها و دیگر بخش های اوستا موضوع اختلاف زرتشت و شاگردان ارمیای نبی را بررسی خواهیم کرد. در این میان نکته اول این است که موبدان تلاش می کنند تا مهاجرت زرتشت از نقطه ای نامعلوم [5] در غرب ایران یا نقطه ای از آن طرف مرزهای ایران به بلخ را نوعی سفر تبلیغی معرفی کنند در حالیکه متن گاتها از مسئله ای بحرانی خبر می دهد. ترجمه ی استاد پورداود، هات چهل و ششم گاتهای اوستا، بند یکم : « به کدام زمین روی آورم ، به کجا روی نموده ؛ بروم ؟ از آزادگان و پیشوایان دورم دارند، برزیگران مرا خشنود نمی کنند ........ و نه آن فرمانروایان دروغ پرست کشور. چگونه تو را ای مزدا اهورا خشنود توانم ساخت ؟ » [6] اما آنچه که موجب شده این قسمت از گاتها حساسیت نویسنده را برانگیزد، دو نکته است. اول اینکه بخشی از بند بیان شده در گذر زمان مفقود گردیده است، گرچه استاد پورداود تلاش کرده است تا بیان دارد که این بخش حذف شده، تأثیری در مفهوم این بند ندارد و صرفاً به وزن شعر آسیب رسانده است. [7] اما نکته ی اساسی در این است که استاد پورداود هیچ گاه نتوانستند قسمت پاک شده را پیدا کنند، پس نمی توانند درباره ی ارزش و میزان تأثیر آن در مفهوم عبارت قضاوتی کنند. و مسئله بعدی در این است که دکتر آبتین ساسانفر برای ترجمه ی واژه ی naemoi در متن اوستایی گاتها از کلمه ی « فرار کردن و روی آوردن » استفاده کرده و گفته است که کریستین بارتولومه نیز از واژه ی « فرار کردن » برای ترجمه ی این لفظ استفاده نمود. [8] نکته ی دیگر در این است که سراینده ی گاتها ( که زرتشتیان اصرار دارند که بگویند سراینده ی گاتها همان زرتشت است ) در گاتها شخصی به اسم « گئوش تشن » را ستوده است. همان گونه که سابقاً بیان شد ، گئو و گئوش در اوستا به معنی گاو است. و روشن شد که در منطق دین زرتشتی، بر اساس متن اوستا و ترجمه ی پهلوی و همچنین متون تفسیری همچون بندهشن که توسط بزرگترین پیشوایان دین زرتشتی نوشته شده است، نخستین جانداری که اهورامزدا آفرید، گاو بود. پس از کشته شدن گاو به دست نیروهای شرور، روح این گاو منشأ خلقت جانداران و جهان سودمند گردید. از همین روی « گئوش اوروان » در ترجمه های برخی مترجمین از جهت استعاره به « روان جهان سودمند » ترجمه گردیده است. لیکن معنای حقیقی گئوش اوروان همان « روان گاو » است. [9]

اما گئوش تشن کیست ؟ آیا همان اهورامزدا است ؟؟؟

در اوستا، گاتها، هات سی و یکم، بند نهم آمده است : « از آن تو بود سپندارمذ، نیز از آن تو بود سازنده ی جانداران، آن خرد مینوی؛ آنگاه که تو ای مزدا اهورا به او راه آزاد دادی از اینکه به کشاورز گراید یا به کسی که کشاورز نیست. » [10] که البته شادروان پورداود در این بند « گئوش تشن » را بر اساس استدلال فوق به « سازنده ی جانداران » ترجمه نمودند. نکته ی مهم در این گفتار این است که اولاً به گفته ی استاد پورداود در « یادداشت های گاتها » ، واژه تشن tashan به معنی سازنده ، درست کننده و تراشنده است. [11] پس گئوش تَشَن در واقع به معنی تراشنده و سازنده ی گاو است. نکته ی بعدی در این است که « گئوش تشن » همان اهورامزدا نیست. چرا که سراینده ی گاتها به اهورامزدا می گوید : « نیز از آن تو بود سازنده ی گئو ... » یعنی سازنده و تراشنده ی گاو از آن ِ اهورامزدا است نه خود اهورامزدا. و نکته ی دیگر در این است که ایشان تأیید می کنند که گئوش تشن یا همان تراشنده و سازنده ی گئوش نام یکی از امشاسپندان و یا یکی ایزدان – قدّیسان مأمور یا مأمورین تکوینی خداوند – است. در حالیکه ما می دانیم خالق جهان کسی جز اهورامزدا نیست. پس گئوش تشن به معنی آفریدگار جهان نیست. بلکه به معنی تراشنده ی گاو است، هم در لغت و هم در اصطلاح حقیقی. چه اینکه بر اوستاپژوهان روشن است که مفهوم «آفریدن» و «پدید آوردن» در زبان گاتها به صورت « ثوارِس  thwares » خوانده می شود نه به صورت « تش : tash » ( پاورقی 12 ) پروفسور پرودز اکتور شروو [13] در ترجمه این بخش از گاتها یعنی هات سی و یکم، بند نهم چنین گفته است : « آرمئیتی با تو بود. الهام ِ پندار ِ راهنمای بزرگ در آنجا به شکل(؟) آفریننده? گاو متعلق به شما بود، ای مزدا اهوره. وقتی که شما حق انتخاب راه ‌ها را به او می‌دادید، آمدن نزد علوفه‌‌ دهنده یا به سوی او که برایش علوفه‌ دهنده نخواهد بود.» و دیگر گفتار گاتها به ترجمه ی شادروان پورداود، هات چهل و ششم، بند نهم : « کیست آن راد [ مردی ] که نخست بیاموزانید مرا از اینکه ما تو کارسازتر را بزرگ بداریم و داور درستکردار ؟ آنچه اردیبهشت تو [ و ] آنچه آفریننده ی جانداران به اردیبهشت گفت این را خواستار شنیدن اند آنان از بهمن تو. » [14] این بخش از گاتها نیز نشان می دهد و تأیید می کند که گئوش تشا همان اهورامزدا نیست. 

البته موبد رستم شهزادی در ترجمه هات چهل و ششم ، بند نهم، « گئوش تشن » را به آفریننده ی پاکی ترجمه کرد و او را لایق پرستش و سرور راستی دانسته است و برای جبران این تناقض، تلاش کرده است تا گئوش تشا را همان اهورامزدا بداند. درحالیکه گاتها می گوید اهورامزدا و تراشنده ی گاو، دو شخصیت و ذات مستقل از یکدیگرند. همچنین در خود ترجمه ی موبد رستم شهزادی در بند دوم از هات بیست و نهم گاتها [15] و همچنین برگردان دکتر دوستخواه [16] و ترجمه ی شادروان پروفسور شوشتری مهرین همگی نشانگر این مسئله هستند که اهورامزدا همان « گئوش تشا » نیست. چه اینکه اگر « گئوش تشا » همان اهورامزدا باشد، اولاً با بندهای دیگر گاتها در تناقض خواهد بود و ثانیاً اگر چنین بپنداریم که تراشنده گاو همان اهورامزدا است، نتیجه چنین خواهد شد اهورامزدا نسبت به جهان هستی ناآگاه بوده و برای دانستن اسرار و حتی رخدادهای جاری در دنیا از مخلوقات خود پرسش می کند تا بداند ! برای مثال، ترجمه ی پروفسور شوشتری : «ایدون سازنده گاو [ گیتی ] از اشا پرسید که را تو بر گاو رتو [ یعنی پیشوا ] بر می گزینی او که او را خداوند دادور و نگهدار و با دهش و پوینده که او را خداوند روشن باشد و بتواند بدکیشان و خشم کنندگان را از او بازدارد.» [17] در این گفتار گاتها روشن است که تراشنده گاو از امشاسپند اشا می پرسد تا پاسخ سؤالش را بیابد و این از جهت جهل، در شأن خداوند نیست. گذشته از آنچه از متن گاتها در این مقاله ارائه گردید، بر هر پژوهشگری روشن است که زرتشت زرتشت دست به سوی آسمان دراز می کند ، نماز می گزارد ، رامش و بهروزی می خواهد تا بتواند همه کارهایی را که از راستی و خرد پاک سرچشمه می گیرد انجام دهد تا اهورامزدا روان گاو را خشنود کند ! بنا بر این گفتار از گاتها ، هدف زرتشت از گرایش به اشا ، رسیدن به خشنودی روان گاو است . هدف او از خردمندی و پاکی جلب رضایت ِ گئوش اوروان است. [18] همچنین در سایر قسمت های اوستا نیز آمده است که زرتشت بارها و بارها بر قداست گاوها و گوساله ها تأکید می ورزید. مثلاً در اوستا، ویسپرد، کرده ی یازدهم، بند سوم ، در ادامه ی ستایش ها آمده است :« این هوم اشون، این گاو خوب کُنش ، این اشون مرد و منش های کارآمد اشونان و منشهای کارآمد سوشیانتها ... » [19] و همچنین در کرده ی بیست و یکم ویسپرد ، بند دوم آمده است : « گاو ، گیومرت ( نخستین انسان ) و منثره ورجاوند بی آلایش کارآمد را ستایش و نیایش می پذیرم... » [20] و در یسنای اوستا، هات یکم ، بند یازدهم ، « ماه » از این بابت که نژاد گاو را در خود نگه داشته است، ستایش می شود و همینطور در هات سوم یسنا، بند سیزدهم  و ... [21] و در اوستا ، یشتها ، ابتدای فصل هفتم ( ماه یشت ) نیز ماه از همین بابت ستوده می شود. [22] و در اوستا، یسنا، هات سیزدهم ، بند هفتم آمده است : « فره وشی گاو خوب کُنش و گیومرت اشون را می ستایم. » [23] همانگونه که در این گفتار آمده است ، گاو دارای فره وشی ، پاکی و قداست شمرده شده است .در اوستا ، یشتها ، فصل هشتم ( تیر یشت ) ، کرده ششم ؛ بند شانزدهم آمده است که اهورامزدا به زرتشت گفت که تشتر ( یکی از ایزدان ) با همه فره مندی و رایومندی اش، به پیکر یک گاو زرین شاخ در می آید و پرواز می کند. [24] به راستی که این گوساله ی طلایی که روح ایزدان مقدّس در آن حلول نموده است، بسیار برای پژوهشگران عرصه ی ادیان و مذاهب آشنا و قابل توجه است.

و مسئله عجیب تر ، نوع سخن گفتن عجیب زرتشت با گاو است که در اوستا ، وندیداد ، فرگرد بیست و یکم ، بند اول ، سراینده می گوید: « درود بر تو ای گاو پاک ، درود بر تو ای گاو نیکوکار ، درود بر تو که افزونی می بخشی ، درود بر تو که می رویانی . درود بر تو که بهترین اشون و اشون هنوز نازاده را بهروزی می بخشی ، درود بر تو که ستمگران و نا اشونان را نابود میکنی. » [25] و این یعنی گاو مدّنظر گوینده به انسان ها بهروزی و خوشبختی می بخشد ...

از آنچه بیان شد درباره ی زندگی زرتشت میان بنی اسرائیل ، اختلاف وی با شاگردان ارمیای نبی ، تقدیر و ستایش کردن گاو و مخصوصاً گوساله ای با شاخ های طلایی ، و اعتقاد به حلول روح مقدس در کالبد گاو ، ستایش تراشنده گاو و حتی مراقبت و نگهبانی از  کالبد تراشیده شده ی گاو به خوبی نشان می دهد که ماجرای اختلاف میان زرتشت و شاگردان ارمیای نبی چه بوده است .

گذشته از همه این ها اعتقاد ما این است که پیامبران الهی از جمله زرتشت مصون از این مسائل هستند. و اوستا و حتی گاتهای امروزی هیچ ارتباطی با زرتشت واقعی ندارد.

--------------------------------------------------------    

پی نوشت :

[1]. تاریخ طبری ، ترجمه: ابو القاسم پاینده‏ ، ناشر: اساطیر ، تهران‏ ، چاپ پنجم‏ ، جلد ‏2 صفحه 456  
[2]. ابو سلیمان داود بن ابى الفضل بناکتى‏ ، روضة اولى الالباب فی معرفة التواریخ و الانساب، مشهور به تاریخ بناکتى‏ ، ناشر: انجمن آثار ملى‏ ، تهران‏ ، 1348‏ ، صفحه 33
[3]. ابن اثیر جزرى ، تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران ، ترجمه‏ عباس خلیلى، ابو القاسم حالت‏ ، ناشر : مؤسسه مطبوعات علمى‏ ، تهران‏ ، 1371 ، جلد ‏3 صفحه 105    
[4]. شرف الدین فضل الله حسینى قزوینى‏ ، المعجم فی آثار ملوک العجم‏ ، محقق : احمد فتوحى نسب‏ ، ناشر: انجمن آثار و مفاخر فرهنگى‏ ، تهران‏ ، چاپ اول‏ ، صفحه 225
[5]. خاستگاه اولیه زرتشت به راستی روشن نیست. و تمامی دیدگاه هایی که پژوهشگران امروزی ارائه می کنند ، در حد گمان و احتمال است. مرحوم استاد پورداود ، پدر اوستاشناسی ایران در این باره می گویند : « تحقیقاً نمی‌دانیم محل ولادت و زمان زندگانی زرتشت کجا و کی بود، چرا ؟ برای آنکه زرتشت متعلق به یک زمان بسیار قدیم است که دست تاریخ به آستان بلند آن نمی‌ر‌سد. »
ابراهیم پورداود ، گاتها کهن ترین بخش اوستا ، انتشارات اساطیر ، تهران ، چاپ دوم ، 1384 هـ ش ، صفحه 41 
[6]. ابراهیم پورداود ، گاتها کهن ترین بخش اوستا ، انتشارات اساطیر ، تهران ، چاپ دوم ، 1384 هـ ش ، صفحه 530 
[7]. همان ، پاورقی صفحه 530
[8]. آبتین ساسانفر ، گاتها سروده های آسمانی زرتشت ، انتشارات بهجت ، تهران ، چاپ اول 1390 ، صفحه 736
[9]. کلیک کنید.
[10]. ابراهیم پورداود ، گاتها کهن ترین بخش اوستا ، انتشارات اساطیر ، تهران ، چاپ دوم ، 1384 هـ ش ، صفحه 462 
[11]. ابراهیم پورداود ؛ یادداشت های گاتها ، انتشارات اساطیر ، تهران ، چاپ اول ، 1381 ، صفحه 112
[12]. همان ، صفحه 28 
[13].  پرودز اکتور شروو prodz oktor shrevo متولد  1944، پروفسور ایران ‌شناس در دانشکده زبان‌ها و تمدن خاور نزدیک دانشگاه هاروارد ؛ اهل نروژ و دانش‌آموخته زبان‌های باستانی ایرانی (اوستایی، پهلوی، غیره)، ادبیات و ادیان (زرتشتی، مانوی) و لهجه‌های ایرانی است. او در دانشنامه? ایرانیکا از سال 1985 تا 1991 دستیار ارشد ویراستاری بوده است و به دانشگاه هاروارد فراخوانده شد. او مقالات زیادی برای دانشنامه ایرانیکا همچون «اژدها»، «جمشید»، «الفبا و زبان‌های ایرانی»، «کلمات ایرانی در متون چینی» و «کیانیان» نوشته‌است. کلیک کنید.  
[14]. ابراهیم پورداود ، گاتها کهن ترین بخش اوستا ، انتشارات اساطیر ، تهران ، چاپ دوم ، 1384 ، صفحه 534 
[15]. گاتها ، برگردان موبد رستم شهزادی ، هات 29 بند 2 
[16]. اوستا ، ترجمه دکتر جلیل دوستخواه ، انتشارات مروارید ، تهران ، چاپ شانزدهم ، جلد 1 صفحه 10
[17]. گاتها سرودهای زرتشت ، برگردان پروفسور عباس شوشتری مهرین ، مؤسسه انتشاراتی فروهر ، تهران ، چاپ دوم ، صفحه 26 
[18]. کلیک کنید.
[19]. اوستا ، ترجمه دکتر جلیل دوستخواه ، انتشارات مروارید ، تهران ، چاپ شانزدهم ، جلد 2 صفحه 545
[20]. همان ، جلد 2 صفحه 568 
[21]. همان ، جلد 1 صفحه 98 و 109  
[22]. همان ، جلد 1  صفحه 325 
[23]. همان ، جلد 1  صفحه 159
[24]. همان ، جلد 1  صفحه 333
[25]. همان ، جلد 2  صفحه
879


[ دوشنبه 92/7/8 ] [ 12:16 عصر ] [ سیاوش امیرشاهی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

به نام خداوندگار ، سرزمینمان ایران نقاط تاریک و روشن فراوانی دارد. آنچه ما در این وبلاگ در پی آن هستیم بیان حقایقی است که کمتر بدان پرداخته شده است. فراموش نکنیم که شناخت درست گذشته چراغ راه آینده است. نباید خود را فریب داد. حقیقت را باید گفت گرچه بر ضرر ما باشد.
امکانات وب