حقایق تاریخ باستان حقایقی کمتر شنیده شده درباره تاریخ ایران باستان
| ||
حکیم ابوالقاسم فردوسی ، گردآورنده و سراینده ی شاهنامه ، وجود ازدواج با محارم در ایران باستان بنا بر آموزه های دین زرتشتی را تأیید می کند . به صورتی کاملاً صریح : در شاهنامه آمده است : بزنی گرفتن بهمن همای دخترخویش را و ولیعهدکردنش پســر بــــود او را یکـــــی شیــرگیــــــــر که ساسانش خوانــــــدی ورا اردشــیر همـــــــــی خواندندی ورا چـــــــــــهرزاد زگیتـــــــی بدیــــــدار او بـود شــــــــــاد پدر درپذیرفتــــــــــش از نیـــکویـــــــــی بدان دین که خوانـــــی ورا پهــــــــلویی همــــــای دل افـــروز تابنــــــــــده مـــاه چنان بدکه آبــــــستـــــــــــن آمد زشـاه چو شش ماهه شد پر زتیمــــــــار شد چوبهمن چنـــان دید بیــــــــــــــمار شد چو از درد شـــــــــــــاه انـدرآمـــد ز پای بفرمود تا پــــــــــــیش او شد همــــــای بزرگان و نیک اختــــــــــران را بخــــــواند به تخت گرانـــــــــــــــــــمایگان برنشـاند چنین گفت کـــین پاک تن چـــــــــهرزاد زگیتی فـراوان نبـــــــودســــــــت شـــاد سپردم بدو تـــــــــــــــــاج وتخت بلــــند همان لشــــــــــــــکر و گنج وبخـت بلــند ولیعهد من او بـــــــــــــــــــــود درجـهان هم آنکس که زو زاید انـــــــــــــــدرنهـان اگردخــــــــــــــــــــــتری زایـدش گرپـسر ورا باشد این تاج و تخــــــــــــــت و کــمر چوساسان شنیداین سخن خیره شد زگفتاربهمن دلش تیــره شــــــــــــــــــــد بسه روز و دو شـــــــــــب بسان پلنگ ازایران بمــــرزی دگرشـــــــــــــــــد زننـگ دمان سوی شهرنشـــــــــــــــــاپورشد پراز درد بود از پــدر دور شـــــــــــــــــــــــد زنی را زتخــــــــــم بزرگان بخواســــت همی خویشتن داشـــــت باخـاک راست همی داشت تخم کیــــــــــی درنهفت زگوهر بگیتــــــی کســـــــــــــی را نگفـت زن پــــــــــــاک تن پــــــــــــاک فرزند زاد یکی نیک پــــــــــــــــــــــــــی پور فـرخ نژاد پدرنام ساسانـــــــــــــــش کردآن زمان مر او را بزودی ســــــــــــــــــــرآمد زمــــان چو کودک زخــــــــــــردی بمردی رسـید دران خانه جز بینــــــــــــوایی ندیــــــــــــد ز شاه نشـــــــــــــــــــــاپور بستد گلـه که بودی بکوه و بهــــــــــــــــــــــامون یلـه همی بود یکــــــــــــــچند چوپـان شاه به کوه و بیابانــــــــــــــــــــــــــش آرامـگاه کنون بازگـــــــــــــردم بکـار همـــــــــای پس ازمرگ بهمــــــــــــن که بگرفت جـای به بیماری اندر بمرد اردشــــــــــــــــیر همی بود بی کار تـــــــــــــــــــــاج و سریر پرازخون شد و سوگ بهمــن بداشت بسی روزگاران ببد درگـــــــــــــــــــذاشـت ...... نکته : برخی از ناسیونالیتهای نژادپرست - که عادت کرده اند هر حقیقتی را انکار کنند - تردیدهایی ایجاد کردند. البته این تردید ها هیچ جای حرف و حدیثی ندارد و پاسخش روشن است . اما برای اتمام حجت بررسی میکنیم : برخی گفته اند در این داستان شاهنامه تناقضی است . در جایی میگوید بهمن و در جایی میگوید اردشیر ! پاسخ میدهیم : اولاً اگر در شاهنامه تناقض هست ، ضررش برای شماست که این همه شاهنامه را بزرگ جلوه میدهید. در ثانی اصلاً تناقضی وجود ندارد. بهمن به گفته ی شاهنامه همان اردشیر است . شاهنامه ، صفحه 758 - 757 ناشر : مؤسسه نور ، تهران داستان باز فرستادن رستم بهمن را به ایران : کمرهاى زرّین و زرّین ستــــــام ز یاقوت با زنـــــــــــگ زرّین دو جام همه پاک رستم ببهمن سپـــرد برنده بگنـــــــجور او بر شمــــــــــرد تهمتن بیامد دو منــــــــــزل براه پس او را فرســــــــــتاد نزدیک شاه چو گشتاسـپ روى نبیــره بدید شد از آب دیده رخــــــــــش ناپدید بدو گفت اسفندیارى تو بــــس نمانى بگیتـــــــــــى جز او را بکس ورا یافت روشن دل و یادگــــــیر ازان پس همـــى خواندش اردشیر گوى بود با زور و گیرنده دســت خردمند و دانا و یزدان پرســـــــــــت
« چون گشتاسپ روى نبیره را بدید، خون بگریست و بدو گفت: براستى که در گیتى تنها به اسفندیار ماننده هستى و بس. گشتاسپ، بهمن را روشندل و یادگیر بیافت. پس از آن پس او را اردشیرنامید. او پهلوانى نیرومند و بخشنده و خردمند و دانا و یزدان پرست بود. » شرح شاهنامه ، میترا مهرآبادى ، انتشارات روزگار ، تهران ، ج 2 ص 575 .... برخی نیز بر عبارت « چنان بد » وقف کرده اند و گفته اند این ازدواج رخ نداد . بلکه گویی چنین بود که پدر و دختر با هم ازدواح کردند ! پاسخ می دهیم : اولاً چنان بد یعنی این طور بود . اینطور شد . اینطور صورت گرفت . پس تردیدی وجود ندارد . ثانیاً ادامه داستان به صراحت میگوید که همای از پدرش باردار شد و حتی فرزندشان نیز به دنیا آمد ! یعنی واقعاً ازدواج پدر و دختر رخ داد . ثالثاً خود فردوسی بارها و بارها عبارت « چنان بد » را در امور حتمی و یقینی به کار برده است . « چنان بد » در خود شاهنامه در مواردی که 100 % رخ داده به کار رفته است : [ رفتن خسرو به شکار و دیدن شیرین و فرستادن به شبستان خود] چنان بُد که یک روز پرویز شــــاه همى آرزو کــــرد نخچیــــــــــــرگاه
چنان بد که قیصـــر بدان چندگاه رسولى فرســـــــــــتاد نزدیک شاه
چنان بد که کسرى بدان روزگــار برفت از مدایــــــــــــــن ز بهر شـکار
چنان بد که شاه جهان کدخداى بنخچیر گوران همــــــــــى کرد راى [ داستان بهرام گور با لنبک آبکش] چنان بد که روزى بنخچیر شیــر همى رفت با چنـــــــــــــد گرد دلیـر
ازآن پس چنان بد که شاه اردوان ز اختر شـناسان روشـــــــــــن روان بیاورد چندى بدرگاه خویـــــــــــش همى باز جست اختــر و راه خویش ... تردید نادرست بعدی : عده ای گفته اند که این ازدواج یک ازدواج صوری بنا بر متون پهلوی ساسانی است که اسم این ازدواج صوری ، ایوک زن بود . پاسخ میدهیم : اولاً این ازدواج رخ داد و بچه دار هم شدند ! پس صوری نبود . ثانیاً این ازدواج در زمان گشتاسپ رخ داد نه در زمان ساسانیان ! این قانون - اگر درست باشد - مربوط به دوره ساسانی است . در حالیکه ازدواج همای با پدرش هزاران سال قبل از دوره ساسانی رخ داد . ثالثاً : زرتشتیان و ناسیونالیستها که متون پهلوی را حجت نمیدانند پس چطور به آن استناد میکنند ؟ رابعاً : اگر همچین مسئله ای وجود داشت فردوسی حتماً این مسئله مهم را بیان میکرد . چون در صورت صحت این قانون ، فردوسی رکن و اساس این داستان را مسکوت باقی گذاشت و این امر از حکیم فردوسی بعید است . پس همچنین مسئله ای وجود نداشت . در نتیجه ماجرا همان است که فردوسی به صراحت بیان کرده است .
[ یکشنبه 92/4/23 ] [ 4:28 عصر ] [ سیاوش امیرشاهی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |