سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حقایق تاریخ باستان
حقایقی کمتر شنیده شده درباره تاریخ ایران باستان
قالب وبلاگ

رهبران امروز جامعه زرتشتی تلاش میکنند تا حقایقی از این دست را مخفی کنند. اما حقیقت این است که به گواهی متون باستانی اعم از ایرانی و یونانی و ... کسانی که حاضر به پذیرش دین زرتشتی نبودند ، توسط رهبران و مروّجین دین زرتشتی قتل عام میشدند . برای اثبات این گفتار ، اسنادی از شاهنامه فردوسی ارائه میکنیم . مردم ترکستان به جرم نپذیرفتن دین زرتشتی ، به دستور زرتشت و توسط اسفندیار پسر گشتاسپ قتل عام شدند . آنچنانکه به گفته ی فردوسی زمین از اجساد کشته شدگان پر شد . 

زرتشت دعوی پیامبری نمود . گشتاسب به او ایمان آورد . مدتی از ایمان گذشته ، زرتشت گشتاسپ را تحریک میکند که پیمان صلح با تورانیان را زیر پا بگذارد . گشتاسپ نیز تحت تأثیر زرتشت پیمان شکنی نمود و از اطاعت ارجاسپ - پادشاه ترکستان - سر باز زد. [ 1 ]

 سپس ارجاسپ ، پادشاه ترکان چین – ترکستان – با خبر شده ، نامه ای به گشتاسپ می نویسد و از او میخواهد که به پیمان صلح برگردد و در ادامه گشتاسپ را از پیروی زرتشت بازمی دارد و از او می خواهد که به دین نیاکان بازگردد و از پیامبر دروغین – زرتشت – فاصله گیرد. این نامه نگاری ها سودی نمی بخشد و ارجاسپ به بلخ حمله می کند. پس از اتفاقاتی که رخ داد در نهایت ارجاسب و لشکریانش می گریزند و گشتاسپ در حکومت پایدار می شود . پس از آن بود که گشتاسپ ، اسفندیار را برای گسترش دین زرتشتی به سرزمینهای تابعه و همسایه فرستاد. [ 2 ]

این چنین ، اسفندیار - پسر گشتاسپ - بزرگترین و نخستین مبلغ و مروّج دین زرتشتی گردید.

پس از آن گشتاسپ به سیستان رفت . در این هنگام ارجاسب از ترکستان دگربار به بلخ حمله کرد و لهراسب ( پدر گشتاسپ ) را کشت. ارجاسب و لشکریانش مستقیم به سمت آتشکده زرتشت رفتند و آنجا را تاراج کردند . همین به قرینه ی سخنان گذشته نشانگر این است که درگیری ایرانیان و همسایگان در آن عصر بر سر امور دینی و پذیرش دین زرتشتی بود . در ادامه اسفندیار پسر گشتاسپ به جنگ ارجاسب می رود و او را می کشد و سرزمین ترکستان را تاراج میکند . پس از این پیروزی اسفندیار بر همسایگان غیر زرتشتی ، وی از پدر خود درخواست میکند که حکومت را به او وا گذارد . گشتاسپ هم به اسفندیار پاسخ میدهد که تو وظیفه ات را به خوبی انجام دادی . اما رستم پسر زال در سیستان و کابلستان و غزنین سر به آسمان می ساید و در برابر ما مطیع نیست. [ 3 ]

اسفندیار دربرابر این خواسته ی گشتاسپ ، عذر می آورد . اما گشتاسپ اصرار میکند که تو باید رستم را به پرستش و اطاعت خداوندگار ما - اهورامزدا - واداری. [ 4 ] عاقبت اسفندیار می پذیرد و برای دعوت رستم به دین زرتشتی و  بازگرداندن او به اطاعت گشتاسپ به سوی سیستان حرکت می کند . وقتی اسفندیار به نزدیک سیستان رسید ، بهمن را به همراه ده موبد زرتشتی و پیغامی به سوی رستم فرستاد و از او درخواست کرد تا مزداپرستی و اطاعت از گشتاسپ پیشه کند. [ 5 ]

سپس اسفندیار در پیغان خود چنین رستم را به دین مزداپرستی دعوت نمود :

ز دادار باید که دارد سپـــاس 
که اویست جاوید نیکـى شناس‏

چو باشد فزاینــــــده نیکویى 
بپرهیــــز دارد سر از بدخـــــویى‏

بیفزایدش کامـــــگارى و گنج 
بود شادمان در ســـــراى سپنج‏

چو دورى گزیند زکردار زشت 
بیابـد بدان گیتـــى انـدر بهشــت‏

بد و نیک بر ما همى بگـــذرد 
چنین داند آن کـس که دارد خرد

اسفندیار ادامه میدهد :

چو گشتاسپ شه نیست یک نامدار 
برزم و ببــــزم و براى و شـــکار

پذیرفــــــت پاکیـــــزه دیـــن بــهـــــى 
نهان گشت گمراهى و بى‏رهى‏

چو خورشید شد راه گیهــــــان خدیو 
نهان شد بدآموزى و راه دیـــــو

اسفندیار همچنان به اندرز رستم ادامه میدهد و از او میخواهد که به دین مزداپرستی و اطاعت از گشتاسپ دربیاید .
رستم تلاش می کند تا به نرمی مسئله را ختم به خیر کند اما اسفندیار راضی نمی شود .
هنگام رجزخوانی این دو ، اسفندیار زرتشتی بودن خود و کشتار غیر زرتشتیان را به عنوان افتخار به رخ رستم می کشد :

شنــو کارهـــایى که مـن کرده ‏ام 
ز گردنکشـــان سر بر آورده ‏ام‏

نخستین کمر بستم از بهــــر دین 
تهى کردم از بت ‏پرستان زمین‏

کس از جنگ جویان گیتــــى ندید 
که از کشتگان خاک شد ناپدید


بله ؛ اسفندیار می گوید به خاطر گسترش دین زرتشتی ، زمین را از بت پرستان خالی کردم . آنقدر  انسانها را کشتم و خون آدمیان را بر زمین ریختم که زمین از اجساد انسانها پر شد و سطح زمین ناپدید!

در ادامه اسفندیار میگوید : 

هرآنکس که برگشت از راه دین

بکشتم بمیدان توران و چین

وی ادامه می دهد :

چو رفتم همه بت‏پرستان بدند 
سراسیمه برسان مستان بدند

بمردى من آن باره را بستـدم 
بتـــــــان را همه بر زمین بر زدم‏

بر افروخــتم آتــش زردهشت 
که با مجمر آورده بود از بهشـت‏

بپیــروزى دادگر یک خـــــــداى 
بایــــــران چنان آمدم باز جــــاى [ 6 ]


نکته ی جالب اینکه زرتشت در این زمان زنده بود و نزد گشتاسپ حاضر بود ، اما مخالفتی با این نبرد نکرد . و هیچ گاه مانع گشتاسب از فرستادن اسفندیار به جنگ رستم نشد بلکه نشانه ای وجود دارد که نشان می دهد زرتشت به این نبردها راضی و خرسند بود .
حضور زرتشت نزد گشتاسپ در گفتار اسفندیار :

کنون مایه‏ دار تو گشتاسپ است 
بپیش وى اندر چو جاماسپ اسـت‏

نشسـته بیک دست او زردهشت 
که با زند و است آمدست از بهشت‏ [ 7 ]

........................................ 

پی نوشت : 

1. شاهنامه فردوسی ، مؤسسه نور ، تهران ، صفحه 647 – 649 ، بخش " پیدا شدن زردشت و پذیرفتن گشتاسب کیش او را "

2. همان ، صفحه 669 ، بخش " فرستادن گشتاسپ اسفندیار را به همه کشور و کیش به گرفتن ایشان از او "

3. همان ، صفحه 715 ، بخش " پاسخ دادن گشتاسپ پسر را " 

4 . همان ، صفحه 716

5. همان ، صفحه 718 ، بخش " فرستادن اسفندیار بهمن را به نزد رستم‏ "

6. همان ، صفحه 731 – 732 ، بخش " ستایش کردن اسفندیار نژاد خویش را "

7. همان ، صفحه 737

همچنین بنگرید به : مهرآبادى میترا ، شرح شاهنامه ، نشر روزگار ، تهران ، جلد دوم ، شرح و توضیح این گفتارها بر اساس فهرست شاهنامه


 


[ پنج شنبه 92/5/17 ] [ 7:12 عصر ] [ سیاوش امیرشاهی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

به نام خداوندگار ، سرزمینمان ایران نقاط تاریک و روشن فراوانی دارد. آنچه ما در این وبلاگ در پی آن هستیم بیان حقایقی است که کمتر بدان پرداخته شده است. فراموش نکنیم که شناخت درست گذشته چراغ راه آینده است. نباید خود را فریب داد. حقیقت را باید گفت گرچه بر ضرر ما باشد.
امکانات وب