حقایق تاریخ باستان حقایقی کمتر شنیده شده درباره تاریخ ایران باستان
| ||
خلاصه ی مقاله : آیا می دانید دربار هخامنشیان در حادثه ی پوریم و قتل عام مردم ایران نقشی اساسی ایفاء کردند ؟ رهبران بنی اسرائیل در این فاجعه ، با چراغ سبز خشایارشا و با رضایت وی ، بیش از 80 هزار ایرانی را قتل عام کردند. و هر ساله نیز یهودیان این روز را جشن می گیرند. مقاله ی کامل : خشایارشا پادشاه هخامنشی بر سرزمین پهناوری حکومت می کرد که بخشی گسترده از جهان آن روز را در بر می گرفت و شامل یکصد و بیست و هفت استان بود. او در سال سوم سلطنت خود در کاخ سلطنتی شوش جشن بزرگی برپا نمود و تمام بزرگان و مقامات را دعوت کرد. فرماندهان لشکر پارس و ماد همراه با امیران و استانداران در این جشن حضور داشتند. در این جشن که شش ماه طول کشید، خشایارشا تمام ثروت و شکوه و عظمت سلطنت خود را به نمایش گذاشت.[1] در آخرین روز جشن، پادشاه که از باده نوشی سرمست شده بود، هفت خواجه ی حرم سرا که خادمان مخصوص او بودند را احضار کرد و به آنان دستور داد تا همسرش ملکه وشتی را با تاج ملوکانه به حضورش بیاورند تا زیبایی او را به مقامات و مهمانانش نشان دهد. اما وقتی خادمان فرمان پادشاه را به ملکه وشتی رساندند، او از آمدن امتناع نمود و حاضر نشد که در مقابل چشمان بیگانگان حضور یابد. خشایارشا از این موضوع بسیار خشمگین شد. پس وزیران و مشاوران را گرد آورد تا درباره ی سرپیچی ملکه وشتی و مجازات وی نظر دهند. وزیران و مشاوران، این رفتار ملکه وشتی را توهین به پادشاه پارسی قلمداد کردند و گفتند که این سرپیچی ملکه باعث می شود که همه ی زنان ایران در برابر شوهران خود سرپیچی کنند و از اطاعت شوهران خارج شوند. پس مشاوران گفتند که خشایارشا ملکه وشتی را رها کند و زنی بهتر برگزیند.[2] آنجا بود که در اثر نفوذ یهودیان حاضر در دربار هخامنشی، استر ( Esther ) ملکه شد. استر دخترعموی مردخای یهودی بود که در حمله نبوکدنسر به یهودیان، به بابل آورده شد.[3] نکته اینجا است که پس از حمله ی نبوکدنسر به یهودیان، آنان تقریباً رو به نابودی می رفتند. لیکن با حمله کورش هخامنشی به بابل، یهودیان زندگی دوباره ای یافتند و توانستند در حکومت ایران نفوذ یابند. خشایارشا هامان را به عنوان وزیر خود انتخاب کرد. مردخای در مجلسی به هامان تعظیم نکرد. وی علت این رفتار خویش را برتری یهود بر غیر یهود اعلام کرد و گفت چون من یک یهودی هستم در مقابل هامان تعظیم نمی کنم. هامان نیز خشمگین شد و تصمیم گرفت مردخای و همه ی یهودیان را از بین ببرد. او قرعه ( پور ) انداخت و تاریخی برای کشتن یهودیان انتخاب کرد تا دیگر خطری متوجه قدرت وی نباشد. روز سیزدهم از ماه ادار ( ماه دوازدهم ) به عنوان روز موعود انتخاب شد. پس هامان نزد خشایارشا از یهودیان بدگویی کرد و خشایارشا نیز اختیار یهودیان را به هامان واگذار کرد تا آنان را از بین ببرد. هامــان این فرمان را به همه ی نواحــی تحت سلطه ی هخامنــشیان ابلاغ کرد و اعلام کرد که باید همه ی یهــودیان در روز سیــزدهم از ماه ادار ( ماه دوازدهم ) کشته شوند. مردخای این خبر را می شنود و برای جلوگیری از این اتفاق دست به اعتراض می زند. یهودیان در غم و گریه و زاری فرو رفتند و این خبر در همه جا گسترش یافت و خبر به استر ( همسر خشایارشا و دختر عموی مردخای ) رسید. مردخای از دخترعموی خود که دیگر شهبانوی ایران زمین شده بود درخواست کرد تا خشایارشا را پشیمان کند. استر پاسخ داد که از سی روز پیش تا به حال نزد پادشاه فراخوانده نشده ام. و اجازه ورود به اندرونی را هم ندارم مگر به اذن خشایارشا و هر کس بی اذن خشایارشا وارد شود کشته می شود. مردخای به استر گفت که تو هم مشمول این حکم علیه یهــودیان هستی و چه بسا تو را نیز به قتــل برسانند. پس فـــکری به حال ما و خودت کن. اســــتر پاسخ داد که به همه ی یهودیان بگویید که روزه بگیرند. من نیز روزه می گیرم تا خداوند قلب پادشاه را به سوی ما نرم کند. آنگاه نزد خشایارشا می روم .[4] رشید الدین فضل الله همدانى ، تاریخ نگار بزرگ ایرانی ، متوفای 718 قمری در کتاب جامع التواریخ ، همین اتفاق را ذکر کرده ، با این تفاوت که اولاً وی این حادثه ی تلخ را مربوط به عصر اردشیر می داند نه خشایارشا . ثانیاً وی از تعداد کشته شدگان سخنی بیان نکرد. [10] در این میان برخی با نادیده گرفتن اعتراف بزرگترین رهبران یهود در طول تاریخ ، سعی می کنند حادثه ی تلخ پوریم را نادیده بگیرند و در صحت آن تردید ایجاد کنند . گرچه با بررسی استدلالات این افراد در می یابیم که اشکالات مطرح شده از حد « احتمال » فراتر نمی رود و یقیناً ضرری به صحت رخداد این اتفاق تاریخی وارد نمی کند . مخصوصاً وقتی که بسیاری از کلیات و جزئیات این داستان دقیقاً با متون تاریخی نوشته شده توسط یونانیان مطابقت دارد . برای مثال شادروان استاد حسن پیرنیا ، متوفای 1314 هجری خورشیدی در « تاریخ ایران باستان » این قضیه را ذکر می کند . [11] و در پایان می گوید :« این است مضمون حکایت استر و مردخا ، اگر از شاخ و برگ هاى داستانى آن صرف نظر کنیم ، اطّلاعاتى که می دهد ، همان است که مورّخین یونانى هم دادهاند : وسعت مملکت از هند تا حبشه موافق تاریخ است. هفت نفر مشاور مخصوص همان کسانند که هرودوت هفت نفر قضات شاهى نامیده . این ها رؤساء هفت خانواده درجه اوّل پارس و ماد بودند. در این حکایت به سالنامه ها اشاره شده . کتزیاس هم در این باب ذکرى کرده ، این سالنامه ها را دیفتراى بازیلیکاى، یعنى دفاتر شاهى نامیده و هرودوت چنانکه گذشت می گوید در جنگ سالامین دبیران شاه اسامى اشخاصى را که خوب مى جنگیدند، ثبت می کردند. در باب بسترى که بر آن نشسته غذا صرف می کردند، نیز در سه جاى کتاب هرودوت، چنان که گذشت ذکرى شده. چابک سواران نیز همان اند که از منابع یونانى میدانیم ( نوشتههاى هرودوت و کزنفون که در جاى خود بیاید ) خود اخشورش هم از حیث صفات شبیه همان خشیارشا است که یونانی ها توصیف کرده اند، یعنى شخصى است بزرگمنش و بلند نظر، که دوازده هزار وزنه نقره را رد می کند ، چنانکه موافق نوشتههاى هرودوت ، تقدیمى چندین میلیونى پاثیوس لیدى را رد کرد. از طرف دیگر بوالهوس ، کم عقل و ضعیف النفس است، چه اختیار امور مملکت را به آسانى به این و آن می دهد . تجملات دربار و غیره هم همان است، که از منبع یونانى معلوم است. در خاتمه باید گفت، که این ضیافت ، قبل از عزیمت خشیارشایا اخشورش تورات، به جنگ یونان بوده و هرودوت هم اشاره به گرد آمدن بزرگان مرکز و ایالات در شوش کرده ، منتها مورّخ مذکور گوید که براى مشورتى راجع به جنگ یونان این مجلس بزرگ منعقد شده بود. راجع به اسم ملکه، که تورات او را وشتی نامیده ظن قوى این است که اسم مذکور مصحّف وهشتیه است، که بزبان کنونى بهشت یا بهترین باید گفت. از اینجا باید حدس زد، که این اسم در واقع لقب بوده است . هرودوت اسم ملکه را آمستریس نوشته که ممکن است یونانى شده ی هماشتر یعنى هماى مملکت باشد. اما تخالفى که بین حکایت مزبور و نوشتههاى هرودوت دیده می شود این است، که آمستریس هیچگاه مغضوب نشد و چندان بزیست که به کهولت رسید. نوشتههاى آشیل در نمایش حزن انگیز «پارسى ها» هم نمی رساند که او مغضوب شده باشد. بنابراین ممکن است وشتى زنى غیر از آمستریس بوده و بعد زنى دیگر جاى او را گرفته و در کتاب استر از جهت تقرّب به شاه ، وشتی را ملکه دانسته باشند.» [12] گرچه بیان کردیم که این حادثه با جزئیات گزارشات تاریخی سازگار است ، اما برخی چنین گفته اند که در این ماجرا تعداد استانهای ایران 127 استان بیان شده است در حالیکه در منابع یونانی 23 - 27 استان بیان شده است ! پاسخ این اشکال بسیار ساده است : 1. هم تورات و هم منابع یونانی قلمرو حکومت را یکسان بیان کرده اند. از هند و چین تا حبشه ! 2. مثلاً می توان گفت که ایران امروز 31 استان و 300 فرمانداری دارد . پس 31 استان با 300 فرمانداری تناقضی ندارد . مخصوصاً وقتی که هر دو عدد یک قلمرو را نشان میدهند. پس 23 ساتراپ با 127 استان تناقضی ندارد. چون هر دو یک قلمرو را نشان میدهد. 3. در منابع یونانی از جمله تاریخ هردوت هم این مسئله تأیید شده است . بدین صورت که هرودوت می گوید هر استان ایران به چند ریز استان تقسیم می شد. مثلاً ساتراپ (حاکم نشین ) هجدهم متشکل از سه منطقه بود : ماتینها ، ساسپیرها ، آلارودی ها . یا مثلاً ساتراپ ( حاکم نشین ) چهاردهم متشکل از 6 استان و ناحیه حکومتی بود : ساگارت ، سارانژ ، تامانی ها ، اوتی ها ، میکها ، جزایر دریای اریتره . واقعاً اگر هم ی این ریز استانها را جمع بزنیم سخن تورات درست از آب در می آید . دلیلی دیگر بر صحت تاریخی این حادثه تلخ ، وجود مقبره استر و مردخای در همدان است . این مقبره همچنان باقی است . لیکن جای سخن در این است که به گفته ی میرزا سالور عین السلطنة ، ادیب و مورّخ عصر قاجاریه ، متوفای 1324 هجری شمسی ، در خاطرات خود ، مقبره استر و مردخای در همران پر بود از گنجینه ها و حتی تاج سلطنتی ملکه استر که البته بخشی از این گنجینه ها مورد سرقت قرار گرفت . [13] لیکن اصل وجود این گنجینه ها و مقبره امری ثابت شده است . سرجان ملکم متوفای 1843 میلادی در « تاریخ کامل ایران » نیز بیان می کند که در گنبد مقبره ی استر و مردخای در همدان ، لوحی یافته شده که به خط عبرانی نشان می دهد بنای اصلی مقبره این دو نفر است . [14] و این بنا همچنان در شهر همدان برپا و یکی از مهم ترین زیارتگاه های یهودیان گرامی در ایران است . پی نوشت : [1]. ترجمه قدیم و تفسیری کتاب مقدس ، عهد قدیم ، استر باب 1 آیه 1 – 4 [2]. همان ، آیه 10 – 12 [3]. همان ، باب 2 [4]. همان ، باب 3 و 4 [5]. همان ، باب 5 – 6 – 7 - 8 [6]. همان ، باب 9 آیه 5 و 6 و 15 و 17 [7]. همان ، باب 9 آیه 20 – 23 و 28 - 32 [8]. ترجمه قدیم و تفسیری کتاب مقدس ، عهد قدیم ، سفر اعداد ، باب 31 [9]. ترجمه قدیم و تفسیری کتاب مقدس ، عهد قدیم ، کتاب یوشع، باب 10 [10]. رشید الدین فضل الله همدانى ، جامع التواریخ ، ناشر: میراث مکتوب ، تهران ، چاپ اول ، صفحه 142 - 143 [11]. حسن پیرنیا ، تاریخ ایران باستان ، انتشارات دنیاى کتاب ، تهران ، چاپ اول 1375 ، ج1 ، ص 897 – 903 [12]. همان ، ج1 ، ص 904 - 903 [13]. ایرج افشار ، روزنامه خاطرات میرزا سالور عینالسلطنة ، انتشارات اساطیر ، تهران ، 1374 خورشیدی ، ج8 ، ص 6556 [14]. سر جان ملکم ، تاریخ کامل ایران ، ترجمه : میرزا اسماعیل حیرت ، انتشارات افسون ، تهران ، چاپ اول 1380 ، ج 1 ص 163 - 164
[ چهارشنبه 92/6/13 ] [ 2:36 عصر ] [ سیاوش امیرشاهی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |