سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حقایق تاریخ باستان
حقایقی کمتر شنیده شده درباره تاریخ ایران باستان
قالب وبلاگ

اوستاموبدان زرتشتی چون در عصر حاضر  خود را از توجیه بخش عظیمی از آموزه های کتاب مقدسشان ناتوان دیده اند، مدعی شده اند که این متون تاریخی و عقیدتی توسط عده ای خائن و حتی کسانی که دشمن زرتشت بوده اند، نوشته شده است. این افراد با نسبت دادن خیانت و دروغ به شخصیت های تاریخی و حتی رهبران زرتشتی گری، ناخواسته سند اوستا و حتی گاتها که بخشی از اوستا است را به نازل ترین و بی ارزش ترین درجه ی ممکن رساندند. چه اینکه یقیناً نویسندگان و مکتوب کنندگان گاتها، نبودند مگر همانانی که موبد کوروش نیکنام برای توجیه یک مسئله ی جزئی آنان را خائن و دشمن زرتشت نامید! آری؛ موبد کوروش نیکنام در مقاله ی « جایگاه وندیداد در فرهنگ و ادبیات اوستا » وقتی از توجیه تعالیم وندیداد ناتوان گردید، مدعی شد که نویسندگان وندیداد همان مغان مادی و... بودند که در حقیقت دشمنان زرتشت بودند. آنان در زمان زرتشت به خاطر رسیدن به منافع، خود را شبیه به یاران زرتشت درآوردند و پس از زرتشت با رویکردی خائنانه توانستند افکار گذشته ی خود را در دین زرتشتی وارد نمایند. ایشان معتقدند که این مغان برای نهادینه کردن اندیشه های خود در جامعه زرتشتی در ابتدای تعالیم خود به دروغ نام اهورامزدا و زرتشت را نیز نوشتند تا بین مردم نفوذ و مقبولیت یابند. ایشان از قول نیبرگ، دانشمند خاورشناس سوئدی می گویند: « دین زرتشت ابتدا در میان قوم ماد و سپس در بین قوم پارس گسترش یافته باشد. از آثار برجامانده چنین بر می آید که مغان قوم ماد با کنجکاوی بسیار و نگرش سیاسی خود، هنگامی که ازسوی آیین زرتشت متوجه خطر شدند به زودی خود را از هواداران متعصب دین زرتشت معرفی کردند و از آنجا که مغان در میان اقوام و قبیله های ماد آن زمان در جایگاه پیشوای دینی قرار داشته و برگزاری مراسم آیینی را خودشان انجام می دادند و آن را پُشت درپشت به ارث برده بودند، گرایش آنان به اندیشه زرتشت از نظر برداشت و دید مردم طبیعی جلوه کرده بود. به این ترتیب سیاست و پیش بینی مغان درست بود زیرا آنان در دین جدید پا گرفته در سرزمین ایران، جایگاه و موقعیت پیشین خود را همچنان حفظ کردند وبه تدریج تمام باورها، سنت ها، آداب و رفتار خود را به نام آموزش های زرتشت به دین تازه وارد کردند. به این شکل دین زرتشتی و آموزه های پیام آور آن در راه گسترش و تغییرات پس از آن تحت نفوذ مُغان قرار گرفت.» [1] روشن است که بر اساس آنچه ایشان فرمودند، رهبری دینی جامعه زرتشتی پس از زرتشت دگربار به دست همان کسانی افتاد که زرتشت سالیانی دراز با آنان مبارزه کرد. حال که موبد کورش نیکنام و البته بسیاری از دیگر موبدان چنین می پندارند ، تاریخ را بررسی می کنیم تا ببینیم چه کسانی مصداق « مغان » و « منحرف کننده ی آموزه های دین زرتشتی در گذر تاریخ » هستند. نکته ی قابل توجه اینجاست که مطمئناً اوستا قبل از عصر هخامنشیان مکتوب نبود .

به عقیده استاد فقید عباس اقبال، آریاییان وقتى که به ایران آمدند، خط و کتابت نداشتند. ولى پس از تشکیل دولت هخامنشى و تحت امر آوردن ملل صاحب خط مثل آرامی ها ، آشوری ها ، بابلی ها و اقوام مصرى و یونانى و فنیقى ، حکومت هخامنشى به حکم احتیاج ، پس از وارد کردن تغییراتى در بعضى از خطوط معموله ، خط میخى و خط آرامى را برگزید. خط آرامى در معاملات تجارتى و براى نوشتن سکه‏ ها و اسناد روى کاغذهاى پوستى به کار مى‏رفت.[2] یان ریپکا خاورشناس مشهور ، متوفای 1968 میلادی در  « تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان تا قاجاریه » می گوید : « راجع به منشأ و تاریخ اوستا فقط چند گزارش کوتاه در سنت‏ هاى ایرانى براى ما باقى مانده است. بنا بر آنچه گفته مى‏شود تعلیمات پیامبر را جاماسپ‏ که داماد و شاگرد و جانشین او بود ، یادداشت کرده است. از روى نسخه اولیه که با آب زر بر پوست گاو نوشته شده بود ، دو نسخه رسمى رونویس شده و در خزانه شاه نگه‏دارى مى‏شد؛ ولى این دو نسخه بلافاصله پس از تهاجم اسکندر کبیر از دست رفت. قطعات پراکنده،  گویا بعداًبه دستور بلاش، پادشاه اشکانى، و اردشیر اول پاپکان ( 224 - 241 میلادى) بنیان‏گذار سلسله ساسانى، جمع‏آورى شده است. در مورد نخستین نگارش اوستا در عهد ساسانیان، در روایات، از تنسر ، که یک مغ فرزانه اوستاشناس بود سخن مى‏رود ولى این مجموعه که مرتب‏کننده آن موبدى به نام آتورپات، پسر مهرسپند ( آذرباد مهراسپندان ، مقارن 340 میلادى) بود ، فقط در زمان شاپور دوم ( 309 - 379 میلادى ) از لحاظ دینى رسمیت یافت.» [3] استاد حسن پیرنیا می گوید : « آوستا را گشتاسب یا دارا پسر دارا در دو نسخه بر یکصد و بیست هزار پوست گاو با مرکبى از طلا نویسانده، یکى را در گنج شاپیگان و دیگرى را در خزانه استخر گذارد. » [4] یان ریپکا نیز درباره ی اوستای زمان هخامنشیان می گوید که اسکندر کبیر پس از پیروزى ، دستور داد یکى از نسخه‏ها را سوزانده دیگرى را به زبان یونانى ترجمه کنند. [5] وی می افزاید : « اردشیر اول پس از نشستن به اریکه شاهى به جمع‏آورى و تکمیل آن فرمان داد و موبد تنسر را به انجام این مهم گماشت. بنا به روایت دیگرى، ویشتاسپ دستور داد اسناد دینى را جمع‏ آورى کنند و به فرمان دارا دو دست‏نویس نمونه، که در بالا بدان اشاره شد، از آن تهیه گشت. بعدها ، باقى‏ مانده ‏هاى این کتاب مقدس جمع‏آورى و تکمیل شد؛ نخستین‏بار به وسیله بلاش اشکانى، سپس به وسیله تنسر و سرانجام توسط آتورپات مهرسپند. هم‏چنین، ذکر مى‏شود که خسرو دوم ، معروف به پرویز ، فرمان داد اوستا و زند را از نو تدوین کنند. » [6]

حسن پیرنیا درباره ی سرگذشت اوستا پس از سوزانده شدن توسط اسکندر کبیر می گوید : « آوستاى زمان ساسانیان در قرون بعد، از سینه‏ ها جمع‏ آورى شد، توضیح آنکه پس از آن اختلالى بزرگ در امور دینى ایرانیان مانند امور سیاسى پدید آمد و اوضاع چنین بود، تا اینکه بلاش شاه اشکانى امر به جمع‏ آورى آوستا از سینه ‏ها و تدوین آن کرد، ولى این کار در زمان اردشیر اوّل بابکان به دستیارى مؤبدى تـَـنـسـَـر نام انجام شد. » [7] استاد شادروان ابراهیم پورداود ، پدر اوستاشناسی ایران ، نیز درباره ی اوستایی که پس از زمان هخامنشیان تألیف شد ، می گویند که ولخش اشکانی دستور داد تا اوستای پراکنده را از تمام شهرهای ایران جمع کنند . سپس اردشیر پاپکان ، هیربدان هیربد تنسر را مأمور نوشتن اوستا کرد . مطالب اوستا را از فلسفه یونان و هند و ... جمه آوری نمودند و نوشتند ! سپس شاپور دوم پسر هرمزد به دستیاری پیشوای معروف و بزرگ ، آذربد پسر مهراسپند آن اوستا را مرور و تأیید کردند . [8] و ایشان درباره ی هیربد تنسر می گویند : هرپتان هرپت تنسر مأمور جمع آوری اوستا در زمان اردشیر ساسانی بود . تنسر گرچه فرزند یکی از اشراف بود اما دنیا را رها کرده و به خدمت دین پرداخت. [9]

تا اینجا روشن شد که بزرگانی همچون هیربدان هیربد تـَـنسـَـر و آذرباد مهراسپندان در زمان ساسانیان ، اوستا را که به صورت شفاهی و سینه به سینه منتقل می شد ، مکتوب ساختند . اوستایی که شامل بیست و یک نسک بود و از سه بخش گاسانیک ، هاتک مانسریک و داتیک تشکیل شده بود . [10] و نسک های اوستا امروزی همچون وندیداد ، یشتها ، ویسپرد ، و یسنا که مشتمل بر گاتها است ، جزوی از این کتاب بودند. یعنی بزرگانی همچون موبد تنسر و موبد آذرباد مهراسپندان که جزو بزرگترین رهبران دین زرتشتی و اصلی ترین تألیف کنندگان و مکتوب کنندگان اوستا در عصر ساسانیان بودند ، در هنگام ترجمه ی نسک وندیداد ، آن را به اهورامزدا و زرتشت نسبت داده اند و ده ها و صدها مرتبه در صفحاتی گوناگون از اوستا ( صدها بار در متن وندیداد اوستا و بارها در یسنا و ... ) بر این نکته تأکید کرده اند ( که وندیداد سخنان اهورامزدا و زرتشت است و سزاوار ستایش ). و همواره نیز تعالیم وندیداد در طول تاریخی زرتشتی گری ، مورد عمل رهبران و مردم زرتشتی بود. لیکن در نتیجه ی سخن مورد کورش نیکنام ( و بسیاری دیگر از موبدان امروزی ) نویسندگان اوستا - که تعالیم وندیداد و ... را به اهورامزدا و زرتشت نسبت داده اند - جزو مغان مادی و دشمنان زرتشت اصلی زرتشت محسوب می شوند . و جالب تر اینجاست که کتابت گاتها در عصر ساسانیان به دست همین افراد رخ داد ! به زبانی گویا ، یعنی نویسندگان اوستا و حتی مکتوب کنندگان گاتها در عصر ساسانی همان کسانی بوده اند که موبد کورش نیکنام  و ... آن ها را دشمن زرتشت نامیدند ... ! و البته موبدان زرتشتی به خوبی بر این نکته واقف اند لذا تلاش می کنند تا ترجمه هایی غیر علمی و رنگ و لعاب داده شده از گاتها ارائه کنند . برای نمونه اگر ترجمه موبد رستم شهزادی را با ترجمه های علمی و پژوهشی اساتید اوستاشناس ( همچون ژان کلنز ، پرودز اکتور شروو و ... ) مقایسه بنماییم ، کمتر از ده یا بیست درصد شباهت و همسانی میان آن ها مشاهده می کنیم.  

پی نوشت : 

[1]. موبد کورش نیکنام ، مقاله ی « جایگاه وندیداد در فرهنگ وادبیات اوستا »

[2]. مرتضى راوندى‏ ، تاریخ اجتماعى ایران‏ ، انتشارات نگاه‏ ، تهران‏ ، چاپ دوم ، ‏ج‏1 ص 481   

[3]. یان ریپکا ، تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان تا قاجاریه‏ ، ترجمه عیسى شهابى‏ ، انتشارات علمى و فرهنگى‏ ، تهران‏ ، چاپ اول ، ص 35  

[4]. حسن پیرنیا ، تاریخ ایران باستان‏ ، انتشارات دنیاى کتاب‏ ، تهران‏ ، چاپ اول‏ ، ج 2 ص 1516

[5]. یان ریپکا ، تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان تا قاجاریه‏ ، ترجمه عیسى شهابى‏ ، انتشارات علمى و فرهنگى‏ ، تهران‏ ، چاپ اول ، ص 69

[6]. همان ، ص 69

[7]. حسن پیرنیا ، تاریخ ایران باستان‏ ، انتشارات دنیاى کتاب‏ ، تهران‏ ، چاپ اول‏ ، ج 2 ص 1517

[8]. ابراهیم پورداود ، گاتها کهن ترین بخش اوستا ، انتشارات اساطیر ، تهران ،  چاپ اول ، ص 71

[9]. همان ، ص 73

[10]. همان ، ص 75


[ پنج شنبه 92/8/2 ] [ 10:54 صبح ] [ سیاوش امیرشاهی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

به نام خداوندگار ، سرزمینمان ایران نقاط تاریک و روشن فراوانی دارد. آنچه ما در این وبلاگ در پی آن هستیم بیان حقایقی است که کمتر بدان پرداخته شده است. فراموش نکنیم که شناخت درست گذشته چراغ راه آینده است. نباید خود را فریب داد. حقیقت را باید گفت گرچه بر ضرر ما باشد.
امکانات وب